«هیچ آدابی و ترتیبی مجو، هرچه میخواهد
دل تنگت بگو»، این یکی از ابیات مثنوی معروف موسی و شبان است که سالها به
عنوان یکی از درسهای کتاب ادبیات دوره دبیرستان تدریس میشد؛ اما این بار
علاوه بر تدریس عامل الهام گیری نیز شده است تا طنزپردازی جوان، با
بهرهگیری از ایدهی آن به سراغ خلق «چوپان معاصر» و درد و دلهای امروزیش برود.
رضا احسانپور
همان نویسنده و طنزپرداز جوان است که با بهرهگیری از این سروده مولانا،
به سراغ دغدغههای انسانی خود رفته است تا بتواند آنها را با زبانی ساده و
بیآلایش و در شکلی موجز و جذاب بیان کند که ماحصل آن، کتابی ۷۲ صفحهای
از مناجاتهایی دلنشین و خواندنیست که «چوپان معاصر» نام گرفته است.
چوپان معاصر، صرفاً اثری طنز نیست، بلکه نویسنده در هر کدام از ۲۰۰ مناجات
آمده در این کتاب، بر روی یکی از موضوعات مهم و ارزشی دست گذاشته است و با
استفاده از زبان مبالغهآمیز طنز توانسته توجه مخاطبش را به این موضوعات به
ظاهر ساده ولی در باطن بسیار عمیق و مهم، جلب کند.
استفاده از کاریکاتورهای خلاقانه در کنار
برخی از مناجاتها، در کنار شیوه منحصر به فرد نویسنده در استفاده از هنر
بازی با کلمات و استفاده از واژگان در معانی و کاربردهای مختلف، باعث شده
تا این کتاب تبدیل به اثری دوست داشتنی در حوزه طنز معاصر شود.
جملاتی از این کتاب: