بهتر است قبل از نقد کتاب در مورد مقوله انسان
کامل در عرفان توضیحاتی داده شود:
انسان کامل کسی است که قدم در وادی سلوک نهاده طی طریق کرده و از طریق فنا فی الله به بقا بالله رسیده است و رذایل اخلاقی را از خود زدوده و با نفس مجاهده کرده و به بقا بالله رسیده است . عارفان و شاعران زیادی آثاری را در این مقوله ارائه کرده اند از جمله این عارفان شیخ عطار نیشابوری می باشد که در اثر خود به نام منطق الطیر داستان پرندگانی را بیان می دارد که در واقع سالکان راه حقیقت می شوند وادی های خطرناک را پشت سرمی نهند و سرانجام از بین این پرندگان تنها سی مرغ به وادی فنا فی الله می رسند و چون نفس خود را کاملا از دست داده اند و ترک انسانیت نموده اند و در واقع وجود خود را در وجود سیمرغ فنا نموده اند خود سیمرغ میشوند .
در این داستان نمادین هر کدام نماد انسانهایی می شوند که در دنیای واقعی وجود دارند و در این راه وجود پیر و مرشد به عنوان انسان کامل ضروری است تا با راهنمایی ایشان بتوان وادی های سخت و دره های هولناک سقوط که همان وساوس شیطانی و نفسانی و تعلقات دنیایی و مادی هستند را به آسانی پشت سر گذاشت به مقام توحید و رضا رسید و سرانجام مقام حیرت و در نهایت مقام فنا حق و خود حق شد. چرا که بدون وجود پیر هر آئینه شیطان و وساوس شیطانی در هر آن در کمین سالکان طی طریق می باشند که آنها را به وادی هلاک اندازند و در وسط راه سلوک از راه به در کنند و از رسیدن به حق باز دارند.
در داستان پنجشنبه فیروزه ای نیز سلمان نماد پیر و مراد و در واقع انسان کاملی است که با مجاهده با نفس و زدودن رذایل اخلاقی و دارا شدن فضایل اخلاقی به مقام فنا فی الله رسیده است و غزاله نیز نماد مرشد و در واقع سالکی است که با پیروی از مراد خویش و نیز قدم صحیح گذاشتن در وادی سلوک سرانجام به مقام فنا فی الله می رسد.
مریم نماد سالکانی است که به مقام رضا نمی رسد و تسلیم خواست خداوند و تقدیر الهی نمی شود و در وسط راه از بین می رود.شهاب نیز نماد سالکی است که در این راه به پیروی درست از سلمان راه نمی یابد و در واقع خود نمی خواهد که تعلقات وادی و دنیوی را کنار نهاده و قدم در عالم معنا نهد بنابراین به درک درست از سلمان نمی رسد. راننده هتل نیز نماد انسانهای فریبکار و وسوسه انگیزی است که در نماد پیر ظاهر می شود و با ادعای نظر کردن و گره گشایی از کار مردم میپردازد که نزدیک است شهاب را بفریبد که با راهنمایی سلمان نجات می یابد . پدر و مادر غزاله نیز نماد انسان هایی هستند که با زرق و برق دنیا فریفته شده اند و به هیچ طریق نمی خواهند آن را رها کنند.صدف هم نماد انسانهایی است که فریفته نفس شده و به حکمرانی نفس رضا داده و سرانجام نفس او را به هلاکت می رساند. غزاله قهرمان اصلی داستان است که به عشق سلمان که در واقع مراد اوست به حرم آمده و از امام رضا طلب می کند سلمان به عنوان پیر و راهنمای او کتاب (ادب فنای مقربان) را هدیه می کند که در واقع با این کار همان نظر پیر را شامل حال غزاله می کند که راحت تر به طی طریق بپردازد و سرانجام غزاله با مطالعه کتاب و زدودن اخلاق های زشت و نفسانی در خود به مقام فنا می رسد . اینجاست که خود را فراموش می کند و در اقع به مقامی می رسد که جز حق چیزی را نمی بیند و سرانجام خود حق می شود که قسمت آخر کتاب بیانگر همین فناست و سرانجام به این نتیجه می رسد که تلاش و جستجوهای او در رسیدن به حق همه بیهوده بوده ومهمترین و اساسی ترین تجلی گاه حق دل آدمی است که آدمی از آن غافل بوده و در این مقام است که دل خود را تجلی گاه انوار الهی می بیند.
نقاط قوت:
- ماهیت کتاب که جنبه نصیحت هم داشت خیلی خوب بود چرا که خیلی از انسانها از نصیحت کردن مستقیم خوششان نمی آید این کتاب خیلی خوب این کار را به انجام رسانیده بود.
- بیان جزییات در مورد احساسات عالی و رسا بود.
- تجسم و تصویر پردازی هم در متن بسیار شفاف است.
از جمله انتقاداتی که در این کتاب به چشم میخورد:
- اینکه چگونه و با چه معجزه ای پدر و مادر غزاله به ازدواج آنها رضایت دادند.
- طولانی کردن بعضی از جملات، کسل کننده بود.
- در پیش در آمد انگار همه مطلب را گفته بود چون نوشته است که اگر به هم برسند کتابی چاپ کنند پس آخر داستان معلوم است که این دو به هم میرسند.
- اینکه چرا تا آخر کتاب ماجرای زهرا را نگفت.
- بحث دیگر تغییرمدام زاویه دید بود که باعث ابهام و سر در گیجی می شد.
«دُرّ و صدف» نوشته محمد شجاعی / انتشارات محیی / 201 صفحه
کتاب «درّ و صدف» تالیف استاد محمد شجاعی
پیرامون موضوع حجاب نگاشته شده است. با توجه به بحث برانگیز بودن موضوع
حجاب در بین طرفدارانش در داخل وخارج کشور وگاه سهلانگاری و یا جهل برخی
مسلمانان در این باب، نگارنده سعی بر این دارد که خواننده را به تفکر و
تأمل در چرایی و چگونگی این تکلیف الهی دعوت کند. این کتاب در بخشهای
مختلف مباحث دینی، اجتماعی و سیاسی به رشته تحریر درآمده است.
بخش اول کتاب پیرامون این موضوع بحث میکند که همه انسانها در جستجوی
سعادت و کمالاند، حرکت به سوی کمال مانند هر حرکت دیگری نیاز به آگاهی و
شناخت دارد و نیز با توجه به این که بهترین واضع قوانین هر مجموعه خالق آن
مجموعه است، لذا تنها خداوند است که صلاحیت و قدرت راهنمایی بشر را در حرکت
به سوی کمال دارد. از این رو میزان کمال و رشد هر کس بستگی به میزان تبعیت
او از کاملترین و جامعترین قانون یعنی قانون الهی دارد که یکی از این
قوانین و مقررات، دستور حجاب است.
در بخش دوم کتاب تحت عنوان "ریشه پیدایش فرهنگ بیحجابی در جهان" نویسنده
ابتدا به بررسی ریشه انحرافات جنسی در فرهنگ غرب پرداخته و آثار مخرب آزادی
جنسی را بیان میکند، سپس علل گسترش فرهنگ بیحجابی و بدحجابی در کشورهای
مسلمان از جمله ایران را مورد بررسی قرار داده و در انتها انواع و علل آن
را مورد بحث و بررسی قرار میدهد.
در ادامه این بخش از کتاب، نویسنده حجاب را منشأ خیرات و برکات بسیار
دانسته و فواید گوناگونی نظیر: تأمین امنیت، کمال و آزادی معنوی زن، تحکیم
بنیان خانواده، سلامت اجتماعی و آرامش روانی افراد، تسهیل در ایفای نقشهای
اجتماعی، خروج از سپاه شیطان و جلب رضایت الهی را برای آن برشمرد.
در بخش سوم کتاب، مباحثی در زمینه نقش نگاه و سایر حواس در شکلگیری تفکرات
و ایجاد انحرافات عنوان میکند. میدانیم که محسوسات بالأخص دیدنیها،
تأثیر به سزایی در اشتغال فکر و قلب دارند، در واقع نوع تفکرات بستگی تام
به نوع اطلاعاتی دارد که از طریق حواس وارد ذهن و روح فرد می شوند. نگاه
مادی به زن، به عنوان موجودی که وجودش جاذبههای مختلفی را در دل ایجاد
میکند، میتواند منشأ بسیاری از انحرافات باشد. اسلام برای حفظ پاکی فرد و
جامعه علاوه بر اینکه به زنان دستور رعایت حجاب را داده به مردان نیز
دستور میدهد تا دیدگان خود را از نگاه ناروا به نامحرم بپوشانند.
بخش پایانی کتاب مواردی مربوط به لباس، زینت، انواع آنها و نحوه ارتباط
انسان با این دسته از مسائل را شامل میشود. عدم رعایت احکام مربوط به حجاب
و لباس ظاهری موجبات آلودگی روحی فرد را فراهم میکند. این احکام در دین
مبین اسلام به طور دقیق و مبسوطی بیان شده که نویسنده با توجه به فرصت و
بضاعت کتاب به شایستگی به ذکر مواردی از آن پرداخته است.
خورشید میماند (روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی)» نوشته کامران پارسینژاد /
کانون اندیشه جوان / 576 صفحه
شیخ بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به «شیخ بهایی» از اندیشمندانی است
که در بنیان نهادن مذهب شیعه در ایران و استوار کردن آن مخصوصاً از قرن
هفتم هجری به بعد تلاشهای چشمگیری داشته است. این دانشمند نامدار در
دانشهای فلسفه، منطق، هیأت و ریاضیات تبحر داشت و حدود 95 کتاب و رساله از
او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر برجای
ماند.
کتاب «خورشید میماند» که بر مبنای منابع و مستندات در قالب "رمان" منتشر
شده و روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی است که قلم روان، فصلهای کوتاه،
توصیفات و فضاسازیهای زیبا و استنادات تاریخی، آن را به اثری متمایز تبدیل
ساخته است.
داستان با کودکی شیخ در مکتبخانه، ورق میخورد و با غروب زندگی او به سرانجام میرسد؛ اما خورشید میماند.
مقدمه بسیار کوتاه کتاب، نقل قولی از ملا محمدتقی مجلسی است که در آن آمده
است: «بهاءالدین استاد کسی است که از وی استفاده نمودم، بلکه همچون پدری
بزرگوار بود. او در زمان خود شیخ الطائفه و جلیل القدر و عظیم الشأن بود و
حفظی بسیار داشت. من کسی را مانند او در کثرت علوم و وفور فضل و مقام عالی
در زمان خود ندیدم.
وی دارای کتب نفیسی میباشد که از جمله آنها حبل المتین و مشرق الشمسین
است، بلکه این شرح فقیه هم از فوائد اوست. من او را در خواب دیدم که فرمود
چرا مشغول نمیشوی به شرح احادیث اهل بیت (علیهم السلام)؟ گفتم این کار
شماست، فرمود زمان ما گذشت. مشغول باش و یک سال مباحثات را ترک کن تا آنرا
تمام کنی.
کتاب «خورشید میماند» تألیف «کامران پارسینژاد» است که چاپ نخستین آن در
576 صفحه از سوی کانون اندیشه جوان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به
بازار کتاب عرضه شد.
«عباس دستطلا» نوشته محبوبه معراجیپور / انتشارات فاتحان / 272 صفحه
ماجراهای کتاب از زمانی کمتر از دو ماه از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
آغاز میشود. داستانی از زندگی سراسر کار و تلاش و زحمت حاج عباسعلی
باقری. "عباس دستطلا" مروری کوتاه است بر زندگیاش و دودلیهای او برای
حضور در جبههها، از زمانی میگوید تصمیم میگیرد برای دو هفته به جبهه
برود و ببیند در آن جا چه کاری از دستش بر میآید.
از زمانی که جنگ آغاز شد و مغازه صدمتریاش را رها میکند. اولین اعزام
باقری هجدهم آبان ماه سال 1359 است. به همراه چند نفر از دوستانش وارد
پادگان ارتش در اسلام آباد میشوند.
محلی که خودروهای خسارت دیده از انفجارها توسط تعمیرکاران شرکت خودرو سازی
ایران ناسیونال تعمیر میشوند و عباسعلی باقری و دوستانش که قرار است
توانایی خود را در کار ثابت کنند، جیپی را که چپ کرده تعمیر میکنند.
توانایی و سرعت آنها باعث شهرتشان میشود.
پس از گذشت یک ماه و نیم از بازگشت آنها از جبههها، باقری تصمیم میگیرد
تیمی فنی و حرفهای را برای تعمیر خودروها به جبههها ببرد. یافتن این
نیروهای ماهر و مجاب کردن آنها بخش مهمی از کتاب «عباس دستطلا» است و به
نوعی انگیزه مردم برای حضور در جبههها و چرایی شرکت نکردن برخی افراد در
دفاعمقدس را بیان میکند.
باقری در نهایت تیمی 21 نفره را تشکیل میدهد تا به ستاد جنگی زیر نظر شهید
دکتر مصطفی چمران بپیوندد، اما به دلیل ماجراهایی که در هنگام اعزام رخ
میدهد، تنها 9 نفر از تعمیرکاران باقی میمانند، افرادی حرفهای که نزدیک
به 14 ساعت در روز کار میکنند و خودروها را به سرعت تعمیر و تحویل
میدهند.
بخش دیگری از کتاب «عباس دستطلا» به ماجرای حضور خانواده باقری در اهواز و
منطقه جنگی اختصاص دارد. فعالیتهای وی تا پایان جنگ تحمیلی عراق علیه
ایران ادامه پیدا میکند و مهارت او در تعمیر خودروها باعث میشود تا به
او لقب عباس دست طلا را بدهند.
کتاب "عباس دست طلا" با کلام حاج عباسعلی باقری حکایت مردانگیها و شب
بیداریها و کار شبانه روزی اوست که وقتی میشنوی باورش برایت سخت است. اما
این مرد حی و حاضر است، وجود دارد، افسانه نیست.
متن تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب " عباس دستطلا:"
این کاری که اخیراً شروع شده که از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها
خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی است. ما دو جلد از این کتابهای شما
را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم، یکی هم کتاب این آقای حاج
عباس دستطلا را که مفصل و با جزئیات (گفته) خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛
مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن
کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را
با پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد».
(1392/۱۱/01)
«قصه ما مثل شد» نوشته محمد میرکیانی / انتشارات بهنشر / 544 صفحه
ایران سرزمین قصههای خواندنی و دلپذیر است که از روزگاران گذشته به یادگار
ماندهاند. قصههای شیرین و شنیدنی از سرگذشتها و زندگینامههایی که
همواره طعم و مزهی دیگری داشته و دارند، قصههایی که بسیاری از آنها مثل
شدهاند، ... با این حال هیچکس نمیداند، قصهی این مثلها از کجا
آمدهاند. به هر حال برخی از آنان روایتهای واقعی از زندگی بزرگان و برخی
از آن از روایات و اشعار ادیبان کهن ایران زمین و برخی دیگر از دهان
مادربزرگها و پدربزرگها نسل به نسل نقل شده است.
کتاب «قصه ما مثل شد» که توسط محمد میرکیانی نگاشته و محمدحسین صلواتیان
تصویرگری آن را بر عهده داشته نخستین بار در سال 1384 توسط به نشر در قطع
وزیری کوتاه به چاپ رسید و تاکنون 13 نوبت به چاپ رسیده است. در مجموعهای
که در سال 1386 عنوان کتاب برگزیده سال را نیز دریافت کرده، تعداد 110 قصه
از قصه مَثلهای فارسی برای نوجوانان به زبان ساده و روان گردآوری و
بازنویسی شده است.
برای نگارش این مجموعه فاخر از منابعی همچون مثنوی معنوی، گلستان و بوستان
سعدی، کلیله و دمنه، مرزباننامه، اسرارنامه، امثال حکم و الهینامه
استفاده شده است. بیشک داستانهای کوتاه و خواندنی با زبانی ساده و روان
همراه با تصویرگری جذاب، این مجموعه را به کتابی دوست داشتنی برای هر
نوجوان ایرانی تبدیل خواهد کرد.